U

کاربر ناشناس

تجربه به اشتراک گذاشته شده
December 17, 2025 at 10:42 AM
تجربه دعا گرفتن از دعانویس :

سلام رفقا. تا بحث دعوا نویسی داغه منم یه تجربه از خودم بگم. البته خیلی با خودم کلنجار رفتم که بگم یا نه. چون تا حالا به هیچکس نگفتم تو زندگیم.
از نوجوونی عاشق و شیفته پسر عموم بودم ولی به هیچکس نگفته بودم و اصلا به روی خودم نمی اوردم.7 سال از من بزرگتر بود و از نظر اخلاق و چهره و شغل و درآمد و خلاصه همه چیز عالی بود و  بین دوست و آشنا کشت مرده زیاد داشت. من هیچ اعتماد به نفسی در برابرش نداشتم با اینکه چهرم خوب بود ولی از نظر بقیه موارد خیلی ازش پایین تر بودم مخصوصا اینکه اون سالا پدرمم ورشکست شده بود و از نظر مالی هم خیلی پایین تر از خانواده عموم شده بودیم. تا اینکه 18 سالم شد و دانشگاه یه رشته خوب قبول شدم، همین یکم اعتماد به نفسم رو برد بالا و به خودم جرعت دادم که بهش اعتراف کنم. اولش که فک کرد دارم باهاش شوخی میکنم بعدش دید جدی ام، محترمانه دکم کرد🤦🏻‍♀🙄 یجورایی به چشم یه دختربچه نگام می‌کرد هنوز. منم بیخیالش شدم ولی همچنان دوسش داشتم. دیگه ترم آخر کارشناسی بودم که این وسط یه سوتی دادم و دختر عمم که دوستمم بود مثلا متوجه شد من اونو دوست دارم و از اونجایی که از بچگی سر همه چیز با من رقابت داشت پاشد رفت پیش یه دعانویس با عمم و چند تا دعا گرفته بودن که پسرعموم بیاد اینو بگیره که مثلا هم یه ضربه ای به من زده باشه هم کم نیورده باشه از من🙄🙄. انقدر هم مطمئن بود و با یه حالت پیروزمندانه ای با من برخورد می‌کرد. منم این موضوع رو از یکی شنیده بودم و لجم گرفته بود، همین حین یکی از هم اتاقی هام تو خوابگاه پیشنهاد داد منم برم پیش یه دعانویس درست حسابی. اولش مقاومت میکردم، اصلا هم سراغ نداشتم دعانویس،بعد همین هم اتاقیم منو به زور برداشت چندین کیلومتر با اتوبوس برد شهر خودشون تو استان چهارمحال پیش یه دعانویس معروف😂 اونم به من چندتا کاغذ داد که یکیشو بندازم گردنم باشه. یه سری نماز و ذکر و کار ها هم بهم گفته بود به مدت 40 روز انجام بدم. و پایان روز چهلم یکی دیگه از کاغذ ها رو بندازم تو آب و یه سوره ای هم از قرآن گفته بود به اون آب بخونم یادم نیست چه سوره ای بود،بعد اون آب رو بریزم رو سر خودم😂.  منم با اینکه ته دلم به این چیزا چندان اعتقاد نداشتم ولی چون پول داده بودم و هم اینکه اون دوستم خیلی پیگیر بود که حتما انجام بدم همه اون کار ها رو، انجام دادم.
خداشاهده روز چهل و یکم خانواده عموم زنگ زدن گفتن میخواییم بیاییم خواستگاری. سر شیش ماه هم عروسی کردیم😂
بماند که دختر عمم چقدر بعدش باهام بد شد و شمشیر رو از رو بسته بود🙄.5 سال و 10 ماه میگذره از ازدواجم با پسرعموم،یه پسر کوچولو 4 ماهه هم دارم🥰و من هنوز نمیدونم واقعا قدرت اون دعا بود؟ یعنی دعانویس من از دختر عمه ام بهتر بود؟ شانسی بود این اتفاق؟ 🙄😂خلاصه هرچی بود که من به خواستم رسیدم.
- 😂
تجربه‌های الهی و معنوی
0 پسند

نظرات

576 نظر
M
Mohamadrezaahmadiii1381
December 17, 2025 at 05:21 PM
😂😂😂
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:18 PM
لااقل یکی به خواسته دلش رسیده
جالب بود ولی
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:14 PM
داداش نصف ابروهاتو میدی من؟
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:10 PM
😂😂
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:07 PM
دعا نوشتن یه چیزی شبیه کارما و بدبختی داره
من یه خاطره جالبم دارم از این موضوع
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:07 PM
دقیقا
ملت چشم ندارن خوشبختی ببینن
یکی خوشبخته میگن ۲ روز دیگه طلاق میگیرن
یکی بدبخته یه چیز دیگه میگن
کلا مردم زیاد قضاوت میکنن
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:05 PM
کلا تو فرهنگ ایران اینو نداریم کسی هم بگه میگیم پز میده .‌..
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:04 PM
دقیقا
چشم بد زیاده
واسه همین هیچی نمیگن
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 05:03 PM
اینم درنظر بگیرید که کسی ک زندگیش خوبه و راضیه نمیاد بگه ایهاالناس من راضیم ازدواج خوبه
فقط اونایی ک پشیمونن میان میگن
اینه ک آمار اینطوری بنظر میاد
0 پسند
A
ناشناس
December 17, 2025 at 04:58 PM
آدرسشم بده خواهر😂💔
0 پسند

ثبت نظر شما