تجربه ازدواج سنتی و جدایی :
سلام دخترم۲۳ سالمه پارسال سنتی از طریق دخترخالم با پسر خواهر شوهرش اشنا شدم هیچ شناختی ازهم نداشتیم هیچی.یکی دو هفته باهم حرف میزدیم هیچ چیز خاصی ام نگفت ولی همش حرفای جنسی میزد تنها حرف جدیش این بود وام ازدواجو بعدا میتونی بدی بمن یا نه.همین..یکی دو هفته حرف زدیم بعدا خیلی سریع عقد کردیم.از همون ماه دوم یبار دیدم ایتاش قفله واردش شدم دیدم به پسری پیام داده و بهرحال چت جنسی داشتن باهم.بهش گفتم گوشیشو شکست گریه کرد گذشت هرماه تکرار میکرد و هرماه یه گوشی میشکست.خیلی بچه بود راجب شخصی ترین موضوعا مامانشو در جریان میگذاشت خیلی بی عرضه بود تموم زندگیشو میخواست جوری ک بابابزرگش و فامیلاشون میگن بگذرونه خودش نمیتونست تصمیم بگیره و بشدت دخالت میکردن همه تو زندگیم. تا اردبیهشت امسال ک شب خونه ما بود دیدم با پسری چت کرده بود چتای فوق جنسی سر قرارم رفته بود و شوهرم نقش مفعول داشت از رو پیاماش فهمیدم...حق طلاقمو ازش گرفتم با مهریه کامل حتی مادرش همراهش نیومده بود واسه تعهد ولی نتونستم ادامه بدم و درخواست طلاق دادم بیست و سوم نوبت دادگاهمه... دعام کنین.کاش والدین بفهمن وقتی بچه تربیت نمیکنن نیازی نیست به عروس یا دوماد کردنش فکر کنن...ما فقط یه سال عقد کرده بودیم و سرخونه زندگی نرفتم.الان حال روحی داغونی دارم ولی نمیتونم بیکار باشم.نمیدونم دانشگاه برم بهتره برام و چ رشته ای.. یا سرکار برم..؟رشته امم خیاطی بوده خیاطی کم و بیش انجام میدم ولی بدم اومده ازش💔.
- 💔
سلام دخترم۲۳ سالمه پارسال سنتی از طریق دخترخالم با پسر خواهر شوهرش اشنا شدم هیچ شناختی ازهم نداشتیم هیچی.یکی دو هفته باهم حرف میزدیم هیچ چیز خاصی ام نگفت ولی همش حرفای جنسی میزد تنها حرف جدیش این بود وام ازدواجو بعدا میتونی بدی بمن یا نه.همین..یکی دو هفته حرف زدیم بعدا خیلی سریع عقد کردیم.از همون ماه دوم یبار دیدم ایتاش قفله واردش شدم دیدم به پسری پیام داده و بهرحال چت جنسی داشتن باهم.بهش گفتم گوشیشو شکست گریه کرد گذشت هرماه تکرار میکرد و هرماه یه گوشی میشکست.خیلی بچه بود راجب شخصی ترین موضوعا مامانشو در جریان میگذاشت خیلی بی عرضه بود تموم زندگیشو میخواست جوری ک بابابزرگش و فامیلاشون میگن بگذرونه خودش نمیتونست تصمیم بگیره و بشدت دخالت میکردن همه تو زندگیم. تا اردبیهشت امسال ک شب خونه ما بود دیدم با پسری چت کرده بود چتای فوق جنسی سر قرارم رفته بود و شوهرم نقش مفعول داشت از رو پیاماش فهمیدم...حق طلاقمو ازش گرفتم با مهریه کامل حتی مادرش همراهش نیومده بود واسه تعهد ولی نتونستم ادامه بدم و درخواست طلاق دادم بیست و سوم نوبت دادگاهمه... دعام کنین.کاش والدین بفهمن وقتی بچه تربیت نمیکنن نیازی نیست به عروس یا دوماد کردنش فکر کنن...ما فقط یه سال عقد کرده بودیم و سرخونه زندگی نرفتم.الان حال روحی داغونی دارم ولی نمیتونم بیکار باشم.نمیدونم دانشگاه برم بهتره برام و چ رشته ای.. یا سرکار برم..؟رشته امم خیاطی بوده خیاطی کم و بیش انجام میدم ولی بدم اومده ازش💔.
- 💔
تجربههای ازدواج و روابط
0
پسند
نظرات
1067 نظرطرف سر تا پامو طلا بگیره و هر کاری کنه تا من خودم سر راهم نبینمش و حس خوب نگیرم نمیتونم حرف بزنم، به راحتی اشتباه کردی عزیز من... قبولم بکن نباید هرکسی سر راهت قرار گرفت رو راه بدی به زندگیت.
من بهم بارها اصرار میکنن فلانی پسر خوبیه یه کم باهاش حرف بزن اما راضی نمیشم، وقتی نمیشناسم و بهم معرفی شده به دلم نمیشینه و وقت کسی و وقت خودمو نمیگیرم :)
الانم واقعا خوشحالم واست که داری جدا میشی :) فقط اینو بدون دانشگاه یه رشته خوب و باب میلت بخون که آینده دار باشه و توام بپسندیش. یا میتونی خیاطی رو بهتر یاد بگیری و مهارتت رو پیشرفته تر بکنی و کم کم یه پیج بزنی تو اینستا و درآمد ازش بدست بیاری.
اگه بخوای میشه و مطمئنم میتونی، به فکر ازدواج نباش... از ازدواج ها آبی گرم نشده برای کسی، مگر اینکه عاشق بشین جفتتون.
اونموقعه ست که میشه گفت ازدواج درست بهش.
اما بازم، به هر دلیل بیهوده ست...
بعد ادامه تحصیل بده
حقوقش مهم نیس فقط حتما سر کار برو سرتک گرم کن