اینا از همونان ک از عروس دستمال خونی میخوان و گواهی بکارت

تو مجتمع مادرم اینا
یه عده خانم هستند که جلسه میگیرن
از این جلسات مذهبی
دور هم گریه میکنن
دور هم کل میکشن
دور هم خیلی کارا میکنن
مادر من بیمار بود و رفتم پیش رییسشون
گفتم حاج خانم ما بیمار داریم
لطفا جلساتتون رو کنسل کنید
محیط آپارتمانی جای مناسبی نیست
۲۶ هزار فحش و دری وری به من گفت که هیچ خیلی هم گفت اگه مادرت مریض شده چون جلسات ما نیومده
خلاصه مدتی گذشت و محرم رسید
این خانم هم همسایه پایینی ما
۲ ماه تمام هر شب پارتی کردیم و زدیم و رقصیدیم تا صبح
ذلشون کرده بودیم
بعد از کلی دعوا و بحث
گفتن اقا ما چیکار کنیم شما دست میکشید
گفتم الا و بلا این جلسات برگذار نشه
برگذار بشه چندتا باند جدید میگیرم کل مجتمع رو رو سرم میذارم
ک دیگه خداروشکر جمع شد بساطشون

««چیزی به عنوان "برگشتن صمیمت‌های از دست رفته" وجود نداره.»»

طفلی اون دختر

عروسشم یکی مثل خودشه اینم یکی مثل مادرشوهرشو

اسلام هم که همش زیر ناف ب پایین گفته

دختر چی فکر کن قراره مادرشوهر بشه یه رور😂

بیچاره عروسش فقط

وای خدا بهش دختر نده فقطچ

من وقتی جا خیلی سرد میرم لبام خشک میشن تنها راهش یه چیز چرب روغن خوراکی روغن ماشین هر چیز چربی😂👨‍🦯